یکی از فعالیتهای آقایان موسوی و کروبی پس از اغتشاشات، پیگیری وضعیت مجروحان، کشته شدهها و زندانیها بوده است. کاری که به عنوان یک وظیفه دینی و میهنی قابل تحسین است و اگر خالصانه و بیریا انجام شده باشد، ان شاء ا... نزد حقتعالی ماجور.
در این میان اما اصرار آقای موسوی و اطرافیانشان به بالانشان دادن آمار تلفات، کمی عجیب و تامل برانگیز است.
اکنون روشن شده است که نزدیکان آقای موسوی اسامی برخی فوتشدگان سالهای گذشته، فوت شدگان مجهول الهویه و بیارتباط با اغتشاشات و یک دختر فراری از خانه را در فهرست طرفداران کشته شده خود قرارداده اند و حتی از طرف آقای موسوی برای یک خانم زنده مجلس ترحیم برگزار شده و شخص آقای موسوی هم برای تسکین داغداران(!) در مجلس ختم شرکت کرده است.
حال این سوال پیش می آید که آقای موسوی با چه هدفی قصد دارد کشتهها را بیشتر از واقعیت نشان دهد؟
دو دلیل ساده و یک دلیل کلیدی میتوان برای این رفتار حدس زد:
اولا – خون خواهی از کشتهشده، به طور طبیعی در ذهن ناظر بیطرف برای شخص مدعی خون، مظلومیت و مشروعیت ایجاد میکند.
ثانیا – با دست و پا کردن کشتههای جدید، فضا همچنان هیجانی و احساساتی میماند و میتوان اعتراضات را تا بازگشایی دانشگاهها و استفاده از روحیه تحریکپذیری و احساسی جوانان همچنان گرم و فعال نگه داشت.
ثالثا و از همه مهمتر، اغتشاشات و اعتراضهای بعد از انتخابات، از بیانیه آقای موسوی در رد نتیجه اعلام شده و «صحنهآرایی و شعبدهبازی» دانستن نتیجه انتخابات 22 خرداد شروع شد.
متاسفانه فجایعی نظیر حمله وحشیانه و مشکوک به کوی دانشگاه و جنایتهای کهریزک، باعث شد توجهها از اصل قضیه (یعنی تهمت تقلب در انتخابات و جابجایی 10 میلیون رای به ضرر آقای موسوی) منحرف شود.
آقای موسوی طی 3 ماه گذشته به روشنی از اثبات تقلب در انتخابات عاجز مانده است. ایشان در اثبات تهمت خود باید دلایلی می آورد که نشان دهد آرای اعلام شده وزارت کشور از تک تک صندوقها با صورتجلسههای شمارش آرای 47 هزار صندوق که حدود 450 هزار مجری و ناظر انتخابات (اغلب از معلمان یا معتمدان محلی) شب 22 خرداد امضا کردهاند ، تفاوت دارد. اما شواهدی که ایشان ارائه میدهد این است که در فرایند تبلیغات و برگزاری انتخابات، «تخلفاتی» رخ داده است. امری که در انتخاباتهای قبلی هم کم و بیش وجود داشته است و طبق قانون انتخابات، مستند تقلب محسوب نمی شود و نمیتواند دلیلی برای ابطال نتیجه انتخابات باشد. وقتی آقای موسوی نمیتواند ادعای تقلب (جابجایی رای ها) را اثبات کند، بهترین راه برای انحراف توجهها از این ادعای دروغ و فاجعه بار، بزرگنمایی کشتهها و دست و پاکردن کشتههای جدید است.
در اینکه جنایاتی رخ داده و قتل هر کدام از هموطنان مظلوم که در این جریانات کشته شدهاند هر یک بسیار هولناک و داغ بزرگی بر دل ملت و حیثیت ملی ماست، تردیدی نیست اما در چه فضایی میتوان به حساب جنایتکاران و متهمان و مباشران و مجرمان رسیدگی کرد؟ در فضای التهاب و هیجان یا فضای آرامش و تعقل؟
سوالی دیگر:
از داستان دروغین «ترانه موسوی» چه کسی بهرهبرداری کرد و این داستان به نفع چه کسی تمام شد؟ چرا هیچکس نمیتواند همسایه یا همکلاسی یا خانواده وی را معرفی کند؟ چرا حتی یک کارت شناسایی از این طرفدار کشته شده آقای موسوی در دست نیست؟ آقای موسوی با چه انگیزه ای ترانه موسوی را طرفدار کشته شده خود معرفی کرده است؟
و سوال آخر:
مرحوم ندا آقا سلطان روز شنبه 30 خرداد که نیروهای انتظامی بر اغتشاشگران مسلط شدند، به قتل رسید. چه کسی و چه گروهی از قتل مرحوم ندا آقا سلطان سود برد؟ قتل کثیف و ناجوانمردانه این هموطن مظلوم در روز 30 خرداد 88 به نفع چه کسی و چه گروهی تمام میشد؟...
یافتن پاسخ این سوالها، به درک جامع تری از تحولات بعد از انتخابات کمک می کند.
برچسب ها : سیاسی ,